گذشتهی ساده:
answeredشکل سوم:
answeredسومشخص مفرد:
answersوجه وصفی حال:
answeringشکل جمع:
answersپاسخ، جواب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
His answer was negative.
پاسخ او منفی بود.
His answer was a hefty punch on my chin.
پاسخش مشت محکمی بر چانهام بود.
راه حل، چاره، حل مسئله
Money is not the answer to every problem.
پول چارهی هر دردی نیست.
پاسخ دادن، جواب دادن
He did not answer my letter.
او به نامهی من جواب نداد.
Please answer my question.
لطفاً به پرسش من پاسخ بدهید.
Answer the phone!
تلفن را جواب بده!
از عهده برآمدن، ضمانت کردن
تلافی کردن، عمل به مثل کردن
We bombed their cities; they answered by sinking our ships.
ما شهرهای آنها را بمباران کردیم و آنها با غرق کردن کشتیهای ما تقاص پس گرفتند.
بهکار آمدن، بهکاررفتن، بهدرد خوردن
جوابگو شدن، پاسخگو شدن
He only answers to the landlord.
او فقط به ارباب جوابگو است.
واکنش کردن، (در پاسخ به عمل کسی یا چیزی) واکنش نشان دادن
The horse answered to its owner's touch.
اسب نسبت به نوازش صاحبش واکنش نشان داد.
جواب احتیاج را دادن
His salary did not answer all their needs.
حقوق او جوابگوی کلیهی نیازهای آنها نبود.
دفاع کردن (از)
مطابق بودن (با)
He answers to the description.
او شبیه توصیفی است که از او شده.
گستاخانه پاسخ دادن، حاضر جوابی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «answer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/answer