فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Parry

ˈpæri ˈpæri

گذشته‌ی ساده:

parried

شکل سوم:

parried

سوم‌شخص مفرد:

parries

وجه وصفی حال:

parrying

شکل جمع:

parries

معنی و نمونه‌جمله‌ها

دفع کردن حمله حریف، دور کردن، دفع حمله، دورسازی، طفره رفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

With his dagger he parried the blow from the thief's sword.

با خنجر خود ضربه‌ی شمشیر دزد را دفع کرد.

She parried all their questions with skill.

او با مهارت زیاد از پاسخ‌دادن به همه‌ی سؤالات آن‌ها طفره رفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد parry

  1. verb ward off, circumvent
    Synonyms:
    avoid prevent block evade shun dodge repel resist deflect sidestep bypass elude preclude fend off rebuff repulse forestall anticipate circumvent stave off duck hold at bay fence rebuke shirk
    Antonyms:
    face meet deal with

ارجاع به لغت parry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «parry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/parry

لغات نزدیک parry

پیشنهاد بهبود معانی