با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bypass

ˈbaɪpæs ˈbaɪpɑːs
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bypassed
  • شکل سوم:

    bypassed
  • سوم شخص مفرد:

    bypasses
  • وجه وصفی حال:

    bypassing
  • شکل جمع:

    bypasses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb
    گذرگاه، جنبی، میان‌بر، کنار گذاشتن
  • noun verb - transitive adverb
    گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن، تقاطع کردن، گذشتن
    • - The construction of a bypass around the city of Ghom.
    • - ساختن راهی که شهر قم را دور می‌زند.
    • - Since it was late, we decided to bypass Hamadan and go straight to Kermanshah.
    • - چون دیر شده بود تصمیم گرفتیم همدان را دور زده یکسره به کرمانشاه برویم.
    • - The workers decided to bypass the foreman and go directly to the boss.
    • - کارگران تصمیم گرفتند به جای مراجعه به سرکارگر مستقیماً سراغ رئیس کل بروند.
    • - In his talk he completely bypassed the question of ethics.
    • - در نطق خود اصلاً به اخلاقیات اشاره‌ای نکرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bypass

  1. verb avoid
    Synonyms: blink at, burke, circumnavigate, circumvent, depart from, detour, deviate from, finesse, get around, go around, go around the barn, ignore, let go, neglect, omit, outflank, pass around, sidestep, skirt, take back road, wink at

ارجاع به لغت bypass

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bypass» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bypass

لغات نزدیک bypass

پیشنهاد بهبود معانی