گذشتهی ساده:
bypassedشکل سوم:
bypassedسومشخص مفرد:
bypassesوجه وصفی حال:
bypassingشکل جمع:
bypassesگذرگاه، جنبی، میانبر، کنار گذاشتن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
گذرگاه فرعی، سبب انشعاب شدن، از راه فرعی رفتن، تقاطع کردن، گذشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The construction of a bypass around the city of Ghom.
ساختن راهی که شهر قم را دور میزند.
Since it was late, we decided to bypass Hamadan and go straight to Kermanshah.
چون دیر شده بود تصمیم گرفتیم همدان را دور زده یکسره به کرمانشاه برویم.
The workers decided to bypass the foreman and go directly to the boss.
کارگران تصمیم گرفتند به جای مراجعه به سرکارگر مستقیماً سراغ رئیس کل بروند.
In his talk he completely bypassed the question of ethics.
در نطق خود اصلاً به اخلاقیات اشارهای نکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bypass» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bypass