امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Circumvent

ˌsɜrːkəmˈvent ˌsɜːkəmˈvent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    circumvented
  • شکل سوم:

    circumvented
  • سوم‌شخص مفرد:

    circumvents
  • وجه وصفی حال:

    circumventing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
با حیله پیش‌دستی کردن، گیر انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- We know our enemies' plans and will try to circumvent them.
- نقشه‌های دشمنان خود را می‌دانیم و سعی خواهیم کرد آن‌ها را خنثی کنیم.
verb - transitive
احاطه کردن
- Circumvented by the enemy, he had to yield.
- چون دشمن او را محاصره کرده بود، مجبور به تسلیم شد.
verb - transitive
دور زدن، مانع را دور زدن
- Taking bribes is illegal but they circumvent the law by calling them "gifts."
- رشوه گرفتن قدغن است؛ ولی آن‌ها آن را «هدیه» می‌نامند و بدین وسیله قانون را زیر پا می‌گذارند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد circumvent

  1. verb fool, mislead
    Synonyms:
    avoid beat beguile bilk bypass circumnavigate cramp crimp deceive detour disappoint dodge dupe elude ensnare entrap escape evade foil frustrate get around hoodwink outflank outwit overreach prevent queer ruin shun sidestep skirt stave off steer clear of stump stymie thwart trick ward off
    Antonyms:
    aid allow assist help permit

ارجاع به لغت circumvent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «circumvent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/circumvent

لغات نزدیک circumvent

پیشنهاد بهبود معانی