گذشتهی ساده:
assistedشکل سوم:
assistedسومشخص مفرد:
assistsوجه وصفی حال:
assistingشکل جمع:
assistsکمک کردن، مساعدت کردن، یاری کردن
Please assist the old lady in climbing the stairs.
لطفاً به پیرزن در بالا رفتن از پلکان کمک کنید.
The nurse assisted the doctor.
پرستار دکتر را یاری کرد.
ورزش پاس (گل)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The midfielder made a perfect assist to the striker, who then scored a goal.
این هافبک پاسی عالی به مهاجم انجام داد و سپس او یک گل به ثمر رساند.
The winger's assist allowed his teammate to score a crucial goal in the final minutes of the game.
پاس این وینگر باعث شد تا همتیمیاش در دقایق پایانی بازی گل حساسی به ثمر برساند.
حضور داشتن، حضور به هم رساندن، شرکت کردن، مشارکت کردن (به عنوان تماشاگر)
I decided to assist at my friend's soccer game to show my support.
تصمیم گرفتم در بازی فوتبال دوستم شرکت کنم تا حمایتم را نشان دهم.
I always try to assist at the school play so I can see my friends perform on stage.
همیشه سعی میکنم در نمایش مدرسه حضور داشته باشم تا بتوانم اجرای دوستانم را روی صحنه ببینم.
کمک، یاری، مساعدت
The nurse provided medical assist to the injured patient.
پرستار به بیمار آسیبدیده کمک پزشکی ارائه کرد.
without any assist from her brother
بدون هیچگونه یاری از برادرش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «assist» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/assist