فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Do For

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    محکوم کردن
  • phrasal verb
    کمک کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد do for

  1. phrasal verb destroy
    Synonyms: defeat, deprive, finish, kill, ruin, shatter, slaughter, slay
    Antonyms: bear, create
  2. phrasal verb help
    Synonyms: abet, aid, assist, benefact, care for, help out, lend a hand, look after, provide for, steady, support
    Antonyms: deny, refuse

ارجاع به لغت do for

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «do for» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/do-for

لغات نزدیک do for

پیشنهاد بهبود معانی