گذشتهی ساده:
shatteredشکل سوم:
shatteredسومشخص مفرد:
shattersوجه وصفی حال:
shatteringخرد کردن، داغان کردن، شکستن، (در جمع) قطعات شکسته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bullet shattered the windowpane.
گلوله شیشهی پنجره را خرد و خاکشیر کرد.
He dropped and shattered the jug.
او کوزه را انداخت و خرد کرد.
The windshield of a car does not shatter easily.
پنجرهی جلوی اتومبیل به آسانی خرد نمیشود.
men whose faces had been shattered on the Russian front
مردانی که چهرهی آنان در جبههی روسیه کاملاً معیوب شده بود
Her death shattered his romantic dreams.
مرگ او خواب و خیالهای عاشقانهاش را از هم پاشید.
Stalingrad shattered the myth of Hitler's invincibility.
استالینگراد افسانهی شکستناپذیری هیتلر را در هم کوبید.
The plate was in shatters on the floor.
بشقاب روی کف اتاق تکهتکه افتاده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «shatter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/shatter