گذشتهی ساده:
impairedشکل سوم:
impairedسومشخص مفرد:
impairsوجه وصفی حال:
impairingتضعیف کردن، ضعیف کردن، زیان رساندن، آسیب رساندن، صدمه زدن
That accident impaired his hearing.
آن تصادف شنوایی او را تضعیف کرد.
The output of produce was impaired by bad weather.
هوای بد به تولید محصولات کشاورزی صدمه زد.
His health was impaired by too much smoking.
سیگار کشیدن زیاد به تندرستی او آسیب رساند.
کاهش دادن (ارزش و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The sudden decrease in sales severely impaired our company's profitability.
کاهش ناگهانی فروش سودآوری شرکت ما را بهشدت کاهش داد.
A lack of proper risk management practices can impair investment returns.
نبود شیوههای مدیریت ریسک مناسب میتواند بازگشت سرمایه را کاهش دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impair» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impair