فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Enfeeble

enˈfiːbl̩ ɪnˈfiːbl̩

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

سست کردن، ضعیف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

an old man whom disease had enfeebled

پیرمردی که بیماری رمق او را گرفته بود

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enfeeble

  1. verb make very weak
    Synonyms:
    weaken diminish exhaust fatigue deplete debilitate disable undermine attenuate wear out incapacitate cripple blunt sap devitalize unnerve unhinge
    Antonyms:
    strengthen

ارجاع به لغت enfeeble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enfeeble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/enfeeble

لغات نزدیک enfeeble

پیشنهاد بهبود معانی