فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Enfant Terrible

ˈenˌfɑːntˈterəbl̩ ˈenˌfɑːntˈterəbl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun phrase
    مزاحم، کسی که با اظهارات بی‌جا و کارهای بی‌مورد مایه‌ی رنجش شود، مزاحم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد enfant terrible

  1. noun spoiled child
    Synonyms: holy terror, juvenile delinquent, little terror, punk kid, snotnosed kid, spoiled brat, whippersnapper

ارجاع به لغت enfant terrible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enfant terrible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enfant terrible

لغات نزدیک enfant terrible

پیشنهاد بهبود معانی