ترساندن، نگران کردن، پریشان کردن، مرعوب کردن، دلسرد کردن، ضعیف کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His threatening words unnerved her.
حرفهای تهدیدآمیزش او را ترساند.
The intense pressure of the final exam unnerved the students.
فشار شدید امتحان نهایی دانشآموزان را پریشان کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unnerve» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unnerve