ترساندن، تو دل کسی را خالی کردن، هراساندن
He was daunted by the volume of work to be done.
حجم کاری که باید انجام میشد او را هراسان کرد.
nothing daunted
(رسمی) بدون ذرهای ترس
مأیوس کردن، نومید کردن، دلسرد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They were determined and nothing would daunt them.
آنان مصمم بودند و هیچچیز نمیتوانست آنها را دلسرد کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «daunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/daunt