امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deter

dɪˈtɜrː dɪˈtɜː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deterred
  • شکل سوم:

    deterred
  • سوم‌شخص مفرد:

    deters
  • وجه وصفی حال:

    deterring

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
بازداشتن، ترساندن، تحذیر کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Fear of atomic retaliation deterred the communists from attacking.
- ترس از تلافی با سلاح اتمی کمونیست‌ها را از حمله بازداشت.
- Punishment did not deter him from repeating his crime.
- تنبیه او را از تکرار بزه خود بازنداشت.
- A good dog can deter burglars.
- یک سگ خوب می‌تواند جلو دزدها را بگیرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deter

  1. verb check, inhibit from action
    Synonyms:
    act like a wet blanket avert block caution chill cool damp dampen daunt debar disadvise discourage dissuade divert forestall forfend frighten hinder impede intimidate obstruct obviate preclude prevent prohibit put a damper on put off restrain rule out scare shut out stave off stop talk out of throw cold water on turn off warn
    Antonyms:
    encourage instigate persuade promote put on to stimulate support turn on urge

ارجاع به لغت deter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deter

لغات نزدیک deter

پیشنهاد بهبود معانی