گذشتهی ساده:
deterredشکل سوم:
deterredسومشخص مفرد:
detersوجه وصفی حال:
deterringبازداشتن، ترساندن، تحذیر کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Fear of atomic retaliation deterred the communists from attacking.
ترس از تلافی با سلاح اتمی کمونیستها را از حمله بازداشت.
Punishment did not deter him from repeating his crime.
تنبیه او را از تکرار بزه خود بازنداشت.
A good dog can deter burglars.
یک سگ خوب میتواند جلو دزدها را بگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «deter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/deter