آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Obviate

ˈɑːbvieɪt ˈɒbvieɪt

معنی obviate | جمله با obviate

verb - transitive

مرتفع کردن، رفع کردن، رفع نیاز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The death of the accused obviated the need for a trial.

مرگ متهم نیاز به محاکمه را بر طرف کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد obviate

ارجاع به لغت obviate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «obviate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/obviate

لغات نزدیک obviate

پیشنهاد بهبود معانی