گذشتهی ساده:
cautionedشکل سوم:
cautionedسومشخص مفرد:
cautionsوجه وصفی حال:
cautioningشکل جمع:
cautionsاحتیاط، توجه، هوشیاری
You must drive with extreme caution.
باید با کمال احتیاط رانندگی کنی.
Given the sensitive nature of the negotiations, utmost caution was required.
با توجه به حساسیت مذاکرات، نهایت توجه لازم بود.
Investors are advised to exercise caution in the volatile stock market.
به سرمایهگذاران توصیه میشود که در بازار بیثبات سهام با هوشیاری عمل کنند.
Due to the icy conditions, drivers were urged to proceed with extreme caution.
بهدلیل شرایط یخبندان، از رانندگان خواسته شد تا با احتیاط کامل رانندگی کنند.
انگلیسی بریتانیایی تذکر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After reviewing the evidence, the authorities decided a caution was sufficient.
پساز بررسی شواهد، مقامات تصمیم گرفتند که تذکر کافی است.
She was relieved to receive only a caution for the parking violation.
او از اینکه برای تخلف در پارک کردن فقط تذکر دریافت کرد، آسودهخاطر شد.
هشدار، اخطار، توصیه
A word of caution, always back up your computer files.
یک توصیه، همیشه از فایلهای کامپیوتر خود نسخهی پشتیبان تهیه کنید.
Before you proceed, I offer a caution: the road ahead is very slippery.
قبلاز اینکه ادامه دهید، هشدار میدهم: جاده پیش رو بسیار لغزنده است.
ورزش (فوتبال) اخطار (که با کارت زرد همراه است)
The midfielder received a caution for a late tackle.
هافبک بهدلیل تکل دیرهنگام اخطار دریافت کرد.
He picked up a caution in the first half for dissent.
او در نیمهی اول بهدلیل اعتراض اخطار گرفت.
انگلیسی بریتانیایی تذکر رسمی دادن (از طرف پلیس)
After a minor scuffle, the teenagers were cautioned and released.
پساز درگیری جزئی، به نوجوانان تذکر داده شد و آزاد شدند.
The protestors were cautioned by the police for blocking the road.
پلیس به معترضان بهخاطر مسدود کردن جاده تذکر داد.
هشدار دادن، گوشزد کردن
The doctor cautioned the patient against eating greasy food.
دکتر به بیمار هشدار داد که از خوردن غذاهای چرب خودداری کند.
She cautioned her son against talking to strangers.
او به پسرش گوشزد کرد که با غریبهها صحبت نکند.
The sign cautioned visitors not to feed the animals.
تابلو به بازدیدکنندگان هشدار میداد که به حیوانات غذا ندهند.
He cautioned us against drunken driving.
او در مورد رانندگی درحال مستی به ما هشدار داد.
ورزش (فوتبال) اخطار دادن (با کارت زرد)، کارت زرد دادن
He was cautioned earlier in the game for unsportsmanlike conduct.
اوایل بازی بهدلیل رفتار غیرورزشی اخطار گرفت.
The goalkeeper was cautioned for time-wasting.
دروازهبان بهدلیل اتلاف وقت کارت زرد گرفت.
احتیاط را کنار گذاشتن، به سیم آخر زدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «caution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caution