با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Caution

ˈkɑːʃn ˈkɔːʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cautioned
  • شکل سوم:

    cautioned
  • سوم‌شخص مفرد:

    cautions
  • وجه وصفی حال:

    cautioning
  • شکل جمع:

    cautions

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive C1
احتیاط، پیش‌بینی، هوشیاری، وثیقه، ضامن، هوشیارکردن، اخطار کردن به

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- You must drive with extreme caution.
- باید با کمال احتیاط رانندگی کنی.
- Caution!
- احتیاط (کنید)!
- He cautioned us against drunken driving.
- او در مورد رانندگی در حال مستی به ما هشدار داد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد caution

  1. noun alertness, carefulness
    Synonyms: attention, canniness, care, circumspection, deliberation, discreetness, discretion, Fabian policy, foresight, forethought, heed, heedfulness, providence, prudence, vigilance, watchfulness
    Antonyms: heedlessness, imprudence, indiscretion, neglect, negligence, thoughtlessness
  2. noun warning
    Synonyms: admonition, advice, bug in one’s ear, caveat, commonition, counsel, forewarning, hint, injunction, monition, notice, omen, premonition, sign, tip, tip-off
  3. verb warn, advise
    Synonyms: admonish, alert, exhort, flag, forewarn, give the high sign, give the lowdown on, pull one’s coat, put one wise, tip, tip off, urge, wave a red flag, wise one up

Idioms

ارجاع به لغت caution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «caution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/caution

لغات نزدیک caution

پیشنهاد بهبود معانی