آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۳۰ بهمن ۱۴۰۳

    Caution

    ˈkɑːʃn ˈkɔːʃn

    گذشته‌ی ساده:

    cautioned

    شکل سوم:

    cautioned

    سوم‌شخص مفرد:

    cautions

    وجه وصفی حال:

    cautioning

    شکل جمع:

    cautions

    معنی caution | جمله با caution

    noun uncountable C1

    احتیاط، توجه، هوشیاری

    You must drive with extreme caution.

    باید با کمال احتیاط رانندگی کنی.

    Given the sensitive nature of the negotiations, utmost caution was required.

    با توجه به حساسیت مذاکرات، نهایت توجه لازم بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Investors are advised to exercise caution in the volatile stock market.

    به سرمایه‌گذاران توصیه می‌شود که در بازار بی‌ثبات سهام با هوشیاری عمل کنند.

    Due to the icy conditions, drivers were urged to proceed with extreme caution.

    به‌دلیل شرایط یخبندان، از رانندگان خواسته شد تا با احتیاط کامل رانندگی کنند.

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی تذکر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    After reviewing the evidence, the authorities decided a caution was sufficient.

    پس‌از بررسی شواهد، مقامات تصمیم گرفتند که تذکر کافی است.

    She was relieved to receive only a caution for the parking violation.

    او از اینکه برای تخلف در پارک کردن فقط تذکر دریافت کرد، آسوده‌خاطر شد.

    noun countable uncountable

    هشدار، اخطار، توصیه

    A word of caution, always back up your computer files.

    یک توصیه، همیشه از فایل‌های کامپیوتر خود نسخه‌ی پشتیبان تهیه کنید.

    Before you proceed, I offer a caution: the road ahead is very slippery.

    قبل‌از اینکه ادامه دهید، هشدار می‌دهم: جاده پیش رو بسیار لغزنده است.

    noun countable

    ورزش (فوتبال) اخطار (که با کارت زرد همراه است)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    The midfielder received a caution for a late tackle.

    هافبک به‌دلیل تکل دیرهنگام اخطار دریافت کرد.

    He picked up a caution in the first half for dissent.

    او در نیمه‌ی اول به‌دلیل اعتراض اخطار گرفت.

    verb - transitive

    انگلیسی بریتانیایی تذکر رسمی دادن (از طرف پلیس)

    After a minor scuffle, the teenagers were cautioned and released.

    پس‌از درگیری جزئی، به نوجوانان تذکر داده شد و آزاد شدند.

    The protestors were cautioned by the police for blocking the road.

    پلیس به معترضان به‌خاطر مسدود کردن جاده تذکر داد.

    verb - transitive formal C2

    هشدار دادن، گوشزد کردن

    The doctor cautioned the patient against eating greasy food.

    دکتر به بیمار هشدار داد که از خوردن غذاهای چرب خودداری کند.

    She cautioned her son against talking to strangers.

    او به پسرش گوشزد کرد که با غریبه‌ها صحبت نکند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The sign cautioned visitors not to feed the animals.

    تابلو به بازدیدکنندگان هشدار می‌داد که به حیوانات غذا ندهند.

    He cautioned us against drunken driving.

    او در مورد رانندگی درحال مستی به ما هشدار داد.

    verb - transitive

    ورزش (فوتبال) اخطار دادن (با کارت زرد)، کارت زرد دادن

    He was cautioned earlier in the game for unsportsmanlike conduct.

    اوایل بازی به‌دلیل رفتار غیرورزشی اخطار گرفت.

    The goalkeeper was cautioned for time-wasting.

    دروازه‌بان به‌دلیل اتلاف وقت کارت زرد گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد caution

    1. noun alertness, carefulness
      Synonyms:
      care attention heed heedfulness vigilance watchfulness foresight prudence circumspection discretion forethought deliberation canniness alertness carefulness discreetness providence Fabian policy
      Antonyms:
      negligence neglect thoughtlessness imprudence heedlessness indiscretion
    1. noun warning
      Synonyms:
      sign notice hint tip warning advice forewarning admonition counsel caveat injunction monition premonition tip-off bug in one’s ear commonition omen
    1. verb warn, advise
      Synonyms:
      warn advise alert tip forewarn urge exhort flag tip off admonish wise one up give the lowdown on give the high sign pull one’s coat wave a red flag

    Idioms

    throw caution into the wind

    احتیاط را کنار گذاشتن، به سیم آخر زدن

    سوال‌های رایج caution

    گذشته‌ی ساده caution چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده caution در زبان انگلیسی cautioned است.

    شکل سوم caution چی میشه؟

    شکل سوم caution در زبان انگلیسی cautioned است.

    شکل جمع caution چی میشه؟

    شکل جمع caution در زبان انگلیسی cautions است.

    وجه وصفی حال caution چی میشه؟

    وجه وصفی حال caution در زبان انگلیسی cautioning است.

    سوم‌شخص مفرد caution چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد caution در زبان انگلیسی cautions است.

    ارجاع به لغت caution

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «caution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/caution

    لغات نزدیک caution

    • - cauterize
    • - cautery
    • - caution
    • - cautionary
    • - cautionary tale
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    forever forgive and forget formality former fortitude fortuitous fortunately fountain of youth four hundred frederick fresh air Friday fungible furthermore futuristic معذب اسطوخدوس قلک غفلت کردن غافل شدن لب مطلب مشکل تانک الم‌شنگه عسکری آروغ آقا اسطرلاب جناغ سینه طاقدیس
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.