پیشبینی، دوراندیشی، آیندهنگری، بصیرت، بینش
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He had enough foresight to save for his old age.
او بهاندازهی کافی دوراندیشی داشت که برای ایام پیری خود پول ذخیره کند.
The team's foresight allowed them to anticipate market trends.
آیندهنگری تیم به آنها اجازه داد تا روند بازار را پیشبینی کنند.
The committee praised her for her foresight in addressing long-term environmental risks.
کمیته بهخاطر دوراندیشی و توجه به خطرات زیستمحیطی در بلندمدت از او تقدیر کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «foresight» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/foresight