Premeditation

ˌpriːmedəˈteɪʃn priːˌmedɪˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
قصد قبلی، عمد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد premeditation

  1. noun A proposed sequence of action
    Synonyms: intention, intent, plot, design
  2. noun Planning or plotting in advance of acting
    Synonyms: malice aforethought, forethought, malice-prepense

ارجاع به لغت premeditation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premeditation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/premeditation

لغات نزدیک premeditation

پیشنهاد بهبود معانی