گذشتهی ساده:
premeditatedشکل سوم:
premeditatedسومشخص مفرد:
premeditatesوجه وصفی حال:
premeditatingقبلاً فکر چیزی را کردن، مطالعه قبلی کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
That crime was not accidental; it was premeditated.
آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.
a premeditated murder
قتل عمد
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «premeditate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/premeditate