فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Premeditate

priˈmedəˌtet ˌpriːˈmedɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    premeditated
  • شکل سوم:

    premeditated
  • سوم شخص مفرد:

    premeditates
  • وجه وصفی حال:

    premeditating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    قبلاً فکر چیزی را کردن، مطالعه قبلی کردن
    • - That crime was not accidental; it was premeditated.
    • - آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.
    • - a premeditated murder
    • - قتل عمد
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد premeditate

  1. verb To consider and plan in advance
    Synonyms: propose, predetermine, aim, plot

ارجاع به لغت premeditate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premeditate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/premeditate

لغات نزدیک premeditate

پیشنهاد بهبود معانی