فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Premeditate

priˈmedəˌtet ˌpriːˈmedɪteɪt

گذشته‌ی ساده:

premeditated

شکل سوم:

premeditated

سوم‌شخص مفرد:

premeditates

وجه وصفی حال:

premeditating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

قبلاً فکر چیزی را کردن، مطالعه قبلی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

That crime was not accidental; it was premeditated.

آن جنایت اتفاقی نبود؛ عمدی بود.

a premeditated murder

قتل عمد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد premeditate

  1. verb to consider and plan in advance
    Synonyms:
    plan aim propose plot predetermine

ارجاع به لغت premeditate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «premeditate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/premeditate

لغات نزدیک premeditate

پیشنهاد بهبود معانی