فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Forewarn

fɔːrˈwɔːrn fɔːˈwɔːn

گذشته‌ی ساده:

forewarned

شکل سوم:

forewarned

سوم‌شخص مفرد:

forewarns

وجه وصفی حال:

forewarning

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

ازپیش اخطار کردن، قبلا اگاهانیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

Be forewarned; I will not tolerate lying!

از حالا بدانید ـ دروغ را تحمل نخواهم کرد!

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد forewarn

  1. verb caution that something may happen
    Synonyms:
    warn alert advise tip flag telegraph admonish apprise dissuade give fair warning put on guard alarm tip off portend premonish wave a red flag give the high sign put a bug in one’s ear put one wise forbode pull one’s coat

ارجاع به لغت forewarn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «forewarn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/forewarn

لغات نزدیک forewarn

پیشنهاد بهبود معانی