گذشتهی ساده:
warnedشکل سوم:
warnedسومشخص مفرد:
warnsوجه وصفی حال:
warningهشدار دادن، آگاه کردن، اخطار دادن، تذکر دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I warned them not to be late again.
به آنها اخطار دادم که دوباره دیر نیایند.
I warned them about the storm.
دربارهی توفان به آنها هشدار دادم.
I must warn you that these are my personal opinions.
لازم به تذکر است که اینها نظریات شخصی خودم هستند.
He warned me against swimming in that turbulent river.
او به من هشدار داد که در آن رود پرتلاطم شنا نکنم.
The farmer warned us off his orchard.
کشاورز به ما اخطار کرد که به باغ او وارد نشویم.
هشدار دادن، برحذر داشتن
(با اخطار) از کاری باز داشتن، منع کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «warn» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/warn