شکل نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): fill-in
باخبر کردن، مطلع کردن، آگاه کردن، در جریان گذاشتن
I need you to fill in the new team members on our latest project.
از شما میخواهم که اعضای جدید تیم را دربارهی جدیدترین پروژه آگاه کنید.
We should fill in our parents about our plans for the weekend.
ما باید والدین خود را در مورد برنامههای خود برای آخر هفته مطلع کنیم.
پر کردن (فرم و غیره)، تکمیل کردن (در جای خالی در فرم و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I need you to fill in the form with your personal information.
از شما میخواهم که فرم را با اطلاعات شخصی خود پر کنید.
Could you please fill in the missing information on this report?
آیا میتوانید اطلاعات ازقلمافتاده در این گزارش را تکمیل کنید؟
جای کسی را پر کردن، جایگزین شدن، جانشین شدن (موقتاً)
I'll need you to fill in for me while I'm on maternity leave.
تا زمانی که در مرخصی زایمان هستم از شما میخواهم که جای من را پر کنید.
We're looking for a substitute teacher to fill in for Mrs. Johnson.
دنبال کسی هستیم که جایگزین خانم جانسون شود.
جانشین، جایگزین (موقتی)
She was ill, so her fill-in went on stage.
او بیمار بود؛ بنابراین جانشینش به صحنه رفت.
The fill-in guitarist impressed the audience.
گیتاریست جایگزین مخاطبان را تحتتأثیر قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fill in» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fill-in-2