گذشتهی ساده:
notifiedشکل سوم:
notifiedسومشخص مفرد:
notifiesوجه وصفی حال:
notifyingآگاهی دادن، اعلام کردن، اخطار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You must notify the police immediately.
بایستی فوری به شهربانی اطلاع بدهی.
Please notify us of your change of address.
لطفاً تغییر نشانی خود را به آگاهی ما برسانید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «notify» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/notify