آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۵ اسفند ۱۴۰۳

    Radio

    ˈreɪdioʊ ˈreɪdiəʊ

    گذشته‌ی ساده:

    radioed

    شکل سوم:

    radioed

    سوم‌شخص مفرد:

    radios

    وجه وصفی حال:

    radioing

    شکل جمع:

    radios

    توضیحات:

    شکل نوشتاری دیگر این لغت در معانی هفتم تا دوازدهم: -radi

    معنی radio | جمله با radio

    noun countable A1

    رادیو (دستگاه پخش محتوای صوتی)

    radio, رادیو (دستگاه پخش محتوای صوتی)
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    She turned on the radio to catch the news in the morning.

    او رادیو را روشن کرد تا اخبار صبح را بگیرد.

    The radio in my living room is broken and needs repair.

    رادیوی اتاق نشیمن من خراب است و نیاز به تعمیر دارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a radio dial

    صفحه‌ی تنظیم موج رادیو

    a shortwave radio

    رادیوی موج کوتاه

    noun singular uncountable

    رادیو (برنامه‌ی رادیویی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    I heard a fascinating interview on the radio this morning.

    امروز صبح در رادیو مصاحبه‌ی جالبی شنیدم.

    He always listens to the radio while cooking dinner.

    او همیشه در حین پختن شام به رادیو گوش می‌دهد.

    noun uncountable

    رادیو (شغل یا سیستم پخش)

    The local radio station broadcasts news updates every hour.

    ایستگاه رادیویی محلی هر ساعت به‌روزرسانی‌های خبری را پخش می‌کند.

    She works in radio and loves producing her own shows.

    او در رادیو کار می‌کند و عاشق تولید برنامه‌های خود است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Radio has been a popular source of entertainment for decades.

    رادیو به‌مدت چند دهه منبع محبوبی برای سرگرمی بوده است.

    noun countable uncountable

    رادیو، بی‌سیم (دستگاه ارسال و دریافت پیام یا سیگنال)

    They communicated by radio during the hike.

    آن‌ها درطول پیاده‌روی با استفاده از رادیو ارتباط برقرار کردند.

    The police used the radio to call for backup.

    پلیس برای درخواست نیروی کمکی از بی‌سیم استفاده کرد.

    verb - transitive verb - intransitive

    با رادیو مخابره کردن، پیام رادیویی فرستادن

    The ship needed urgent assistance, so they had to radio for help immediately.

    کشتی به کمک فوری نیاز داشت، بنابراین مجبور شدند فوراً برای کمک پیام رادیویی بفرستند.

    We radioed the message to the general headquarters.

    پیام را با رادیو به ستاد کل مخابره کردیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    When the power went out, they radioed the central office for instructions.

    وقتی برق قطع شد، آن‌ها برای دریافت دستورالعمل به دفتر مرکزی پیام رادیویی فرستادند.

    adjective A1

    رادیویی

    The radio waves interfered with the television signal.

    امواج رادیویی با سیگنال تلویزیون تداخل داشت.

    The pilot contacted the tower using radio communication.

    خلبان با استفاده از ارتباط رادیویی با برج تماس گرفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a radio message

    پیام رادیویی

    a radio transmitter

    فرستنده‌ی رادیویی

    prefix

    (-radio) مربوط به انرژی تابشی و تشعشع

    Radioactive waste must be stored carefully to prevent environmental contamination.

    زباله‌های رادیواکتیو باید با دقت نگهداری شوند تا از آلودگی محیط‌زیست جلوگیری شود.

    Lead aprons are radiopaque, protecting patients during X-rays.

    پیش‌بندهای سربی حاجب اشعه هستند و بیماران را از اشعه‌ی ایکس محافظت می‌کنند.

    prefix

    (-radio) رادیواکتیو، پرتوزا، پرتوافشان

    The radioisotope's decay rate is crucial for dating ancient artifacts.

    نرخ واپاشی رادیوایزوتوپ برای قدمت‌گذاری آثار باستانی بسیار مهم است.

    The radioelement strontium-90 is a byproduct of nuclear fission.

    عنصر پرتوزای استرانسیم-۹۰، محصول جانبی شکافت هسته‌ای است.

    prefix

    (-radio) مربوط به اشعه‌ی ایکس

    Radiography is a key tool in medical imaging.

    رادیوگرافی ابزاری کلیدی در تصویربرداری پزشکی است.

    Radiology reports provide crucial information for diagnosis.

    گزارش‌های رادیولوژی اطلاعات مهمی را برای تشخیص بیماری ارائه می‌دهند.

    prefix

    (-radio) ایزوتوپ پرتوزا، ایزوتوپ رادیواکتیو

    The radiocarbon dating method is used to determine the age of ancient artifacts.

    روش تاریخ‌گذاری رادیوکربن برای تعیین قدمت آثار باستانی استفاده می‌شود.

    Radiocarbon levels in the atmosphere have changed over the decades.

    سطوح رادیوکربن در جو درطول دهه‌ها تغییر کرده است.

    prefix

    (-radio) مربوط به ارتباطات رادیویی و بی‌سیم

    The radiocommunication system is vital for remote areas.

    سیستم ارتباط رادیویی در مناطق دورافتاده، حیاتی است.

    The radiobroadcasting service covers the entire region.

    خدمات پخش رادیویی، تمام منطقه را پوشش می‌دهد.

    prefix

    (-radio) مربوط به استخوان رادیوس یا زند زبرین

    The radio-ulnar joint allows for the rotation of the forearm.

    مفصل رادیوس-اولنا اجازه‌ی چرخش بازو را می‌دهد.

    In a radio-ulna fracture, both bones are typically involved.

    در شکستگی رادیوس-اولنا، معمولاً هر دو استخوان درگیر هستند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد radio

    1. noun communication by electronic air waves
      Synonyms:
      transmission receiver wireless radiotelephone telephony telegraphy shortwave AM-FM cb walkman radiotelegraph radiotelephonics radiotelegraphy marconi radionics
    1. noun the study and practice of wireless communication
      Synonyms:
      television radio transmission radio-reception signaling radio engineering radiotelephony wireless radiotelegraphy radiocommunication radio work radio operation radionics
    1. noun a receiving device
      Synonyms:
      receiver wireless boom box transistor tuner radio set AM-FM radio shortwave radio clock-radio transistor-radio portable radio pocket radio car-radio Walkman (trademark) home radio broadcast console portable ship's radio radio-receiver ship-to-shore radio cb radio walkie talkie two-way radio crystal-set shortwave ghetto-blaster receiving set squawk box signal walkman

    Collocations

    a radio ham (or a ham radio operator)

    کارانداز غیرحرفه‌ای فرستنده‌ی موج کوتاه

    radio blares (out)

    صدای بلند رادیو پخش شدن

    سوال‌های رایج radio

    معنی radio به فارسی چی میشه؟

    رادیو یک رسانه ارتباطی است که از امواج الکترومغناطیسی برای پخش صدا و اطلاعات استفاده می‌کند. این رسانه به عنوان یکی از اولین و مهم‌ترین وسایل ارتباط جمعی در قرن بیستم به حساب می‌آید و تأثیر عمیقی بر فرهنگ، سیاست و جامعه داشته است.

    تاریخچه

    رادیو در اوایل قرن بیستم به وجود آمد. ابتدا در سال ۱۸۹۵، گولیلمو مارکونی اولین ارسال بی‌سیم را انجام داد. به تدریج، این فناوری بهبود یافت و در دهه ۱۹۲۰، رادیو به یک رسانه عمومی تبدیل شد. رادیوهای تجاری و عمومی در این دوره شروع به پخش برنامه‌های خبری، موسیقی و سرگرمی کردند.

    فناوری

    رادیو بر اساس اصول انتقال امواج الکترومغناطیسی کار می‌کند. این امواج می‌توانند اطلاعات صوتی را منتقل کنند و با استفاده از گیرنده‌های رادیویی، این اطلاعات دریافت می‌شوند. رادیوهای آنالوگ و دیجیتال دو نوع اصلی رادیو هستند. رادیوهای آنالوگ با فرکانس‌های مختلف کار می‌کنند، در حالی که رادیوهای دیجیتال از تکنولوژی‌های پیشرفته‌تری بهره می‌برند که کیفیت صدا و قابلیت‌های بیشتری را ارائه می‌دهند.

    انواع رادیو

    رادیو انواع مختلفی دارد که شامل رادیوهای AM (مدولاسیون دامنه)، FM (مدولاسیون فرکانس) و رادیوهای دیجیتال می‌شود. رادیوهای AM معمولاً برای پخش برنامه‌های خبری و گفت‌وگو مناسب هستند، در حالی که رادیوهای FM برای پخش موسیقی و برنامه‌های تفریحی ایده‌آل هستند. رادیوهای دیجیتال نیز امکان پخش برنامه‌ها با کیفیت بالا و بدون نویز را فراهم می‌آورند.

    تأثیر اجتماعی و فرهنگی

    رادیو نقش مهمی در شکل‌دهی به فرهنگ و سیاست جوامع ایفا کرده است. در زمان جنگ‌ها و بحران‌ها، رادیو به عنوان منبع اصلی اطلاعات و اخبار عمل کرده است. بسیاری از برنامه‌های رادیویی به ترویج فرهنگ محلی، زبان‌ها و موسیقی‌های بومی کمک کرده‌اند. همچنین، رادیو به عنوان یک وسیله برای برقراری تعامل میان اقوام و نژادهای مختلف عمل کرده است.

    نکات جالب

    1. پخش زنده: یکی از جذاب‌ترین ویژگی‌های رادیو، امکان پخش زنده برنامه‌ها است که به شنوندگان احساس نزدیکی و تعامل بیشتری می‌دهد.

    2. تنوع محتوا: رادیو به تنوع وسیعی از محتواها از جمله اخبار، موسیقی، ورزش، سرگرمی و آموزش می‌پردازد و به همین دلیل می‌تواند به سلیقه‌های مختلف پاسخ دهد.

    3. دسترس‌پذیری: رادیو به راحتی در دسترس است و می‌توان آن را در مکان‌های مختلف، از جمله خودرو، خانه و محل کار، استفاده کرد.

    4. تکنولوژی نوین: با پیشرفت تکنولوژی، رادیو به پادکست‌ها و برنامه‌های آنلاین تبدیل شده و شنوندگان می‌توانند به راحتی به محتواهای دلخواه خود دسترسی پیدا کنند.

    گذشته‌ی ساده radio چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده radio در زبان انگلیسی radioed است.

    شکل سوم radio چی میشه؟

    شکل سوم radio در زبان انگلیسی radioed است.

    شکل جمع radio چی میشه؟

    شکل جمع radio در زبان انگلیسی radios است.

    وجه وصفی حال radio چی میشه؟

    وجه وصفی حال radio در زبان انگلیسی radioing است.

    سوم‌شخص مفرد radio چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد radio در زبان انگلیسی radios است.

    ارجاع به لغت radio

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «radio» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/radio

    لغات نزدیک radio

    • - radicchio
    • - radicle
    • - radio
    • - radio astronomy
    • - radio beacon
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.