با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Signaling

ˈsɑɪɡnəlɪŋ ˈsɪɡnəlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    signaled
  • شکل سوم:

    signaled
  • سوم‌شخص مفرد:

    signals

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: signalling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun B2
علامت‌دهی، سیگنالینگ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- The firefighter used a flashlight as a form of visual signaling to communicate with their team in the dark.
- آتش‌نشان از چراغ قوه به عنوان علامت‌دهی بصری برای برقراری ارتباط با تیم خود در تاریکی استفاده کرد.
- The signalling system on the train malfunctioned, causing delays and confusion for passengers.
- سیستم سیگنالینگ قطار دچار اختلال شد و باعث تأخیر و سردرگمی مسافران شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد signaling

  1. verb To make bodily motions so as to convey an idea or complement speech
    Synonyms: signalizing, signing, motioning, gesturing, gesticulating
  2. verb Communicate silently and non-verbally by signals or signs
    Synonyms: flagging, indicating, signing, motioning, gesturing, signalizing, winking, pointing, whistling, warning, sounding, waving, signifying, beckoning, presaging, notifying, imaging, betokening, flaring, communicating, commanding, alarming, bespeaking
  3. noun Any nonverbal action or gesture that encodes a message
    Synonyms: signal, sign

ارجاع به لغت signaling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «signaling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/signaling

لغات نزدیک signaling

پیشنهاد بهبود معانی