امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Flagging

ˈflæɡɪŋ ˈflæɡɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flagged
  • شکل سوم:

    flagged
  • سوم‌شخص مفرد:

    flags

معنی و نمونه‌جمله

noun
سنگ‌فرش، متزلزل، کاهنده، ضعیف، ول، افتاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- flagging hopes
- امیدهای رو به کاهش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد flagging

  1. adjective Lacking energy and vitality or showing such a lack
    Synonyms:
    lackadaisical languid languorous leaden drooping limp listless lymphatic spiritless
  1. verb Decline, fall off
    Synonyms:
    weakening waning languishing wasting sinking dwindling failing fading deteriorating degenerating declining
    Antonyms:
    increasing rising strengthening
  1. verb Droop, sink, or settle from or as if from pressure or loss of tautness
    Synonyms:
    sagging wilting drooping
  1. verb To signal
    Synonyms:
    signalling unfurling hailing symboling striking motioning jacking hoisting gesturing furling flaunting waving

ارجاع به لغت flagging

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flagging» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flagging

لغات نزدیک flagging

پیشنهاد بهبود معانی