گذشتهی ساده:
failedشکل سوم:
failedسومشخص مفرد:
failsشکل جمع:
failingsکوتاهی، قصور، نقص، ناتوانی، فتور، عجز، بدون، در صورت انجام نیافتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Greed is one of his failings.
یکی از عیبهایش حرص و آز است.
Failing some rain soon, the crops will be ruined.
اگر بهزودی باران نیاید، محصول از بین خواهد رفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «failing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/failing