با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

دفتر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

جزوه، کتابچه

فونتیک فارسی

daftar
اسم
notebook, volume, bureau, liber, dossier, pad, pamphlet, tablet, studio, book, register

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

- دفتر حساب

- an account book

- یک ورق از دفتر کندم.

- I tore a page from the notebook.
اتاق کار

فونتیک فارسی

daftar
اسم
office, workroom, bureau, secretariat

- دفتر مرکزی

- the central office

- دفتر کار شهردار در ساختمان شهرداری است.

- The mayor's office is in the city hall.

- با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.

- He ran afoul of the bureau chief and was fired.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دفتر

ارجاع به لغت دفتر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دفتر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دفتر

پیشنهاد بهبود معانی