فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

دفتر به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • جزوه، کتابچه
  • فونتیک فارسی

    daftar
  • اسم
    notebook, volume, bureau, liber, dossier, pad, pamphlet, tablet, studio, book, register
    • - دفتر حساب

    • - an account book
    • - یک ورق از دفتر کندم.

    • - I tore a page from the notebook.
  • اتاق کار
  • فونتیک فارسی

    daftar
  • اسم
    office, workroom, bureau, secretariat
    • - دفتر مرکزی

    • - the central office
    • - دفتر کار شهردار در ساختمان شهرداری است.

    • - The mayor's office is in the city hall.
    • - با رئیس دفتر نساخت و بیرونش کردند.

    • - He ran afoul of the bureau chief and was fired.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد دفتر

ارجاع به لغت دفتر

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دفتر» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دفتر

پیشنهاد بهبود معانی