سربی، مانند سرب، سربیرنگ، کند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a leaden box
جعبهی سربی
the guard's leaden steps
گامهای سنگین و آهستهی پاسدار
There was a leaden silence in the room.
سکوت غمافزایی اتاق را فرا گرفته بود.
the leaden sky
آسمان سربفام
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «leaden» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/leaden