با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Whistling

American: ˈwɪsəlɪŋ British: ˈwɪsəlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whistled
  • شکل سوم:

    whistled
  • سوم شخص مفرد:

    whistles

معنی‌ها

noun B2
سوت، سوت‌زنی
noun
(اسب) تنفس همراه با سوت، خس‌خس، نفیر، نفس تنگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whistling

  1. verb Make a whining, ringing, or whistling sound
    Synonyms: singing, warbling, improvising, trilling, quavering, carolling
  2. verb To call with a whistle
    Synonyms: commanding, signalling, summoning, warning, flagging, arresting
  3. verb To produce a shrill blast
    Synonyms: trilling, sounding, hissing, warning, whizzing, shrieking, signalling, howling, blaring
  4. noun The act of signalling (e.g., summoning) by whistling or blowing a whistle
    Synonyms: whistle
  5. adjective
    Synonyms: fifing, piping, calling, tooting, caroling

ارجاع به لغت whistling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whistling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whistling

لغات نزدیک whistling

پیشنهاد بهبود معانی