امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Whistling

American: ˈwɪsəlɪŋ British: ˈwɪsəlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    whistled
  • شکل سوم:

    whistled
  • سوم‌شخص مفرد:

    whistles

معنی‌ها

noun B2
سوت، سوت‌زنی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
noun
(اسب) تنفس همراه با سوت، خس‌خس، نفیر، نفس تنگی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد whistling

  1. verb Make a whining, ringing, or whistling sound
    Synonyms:
    singing warbling improvising trilling quavering carolling
  1. verb To call with a whistle
    Synonyms:
    commanding signalling summoning warning flagging arresting
  1. verb To produce a shrill blast
    Synonyms:
    trilling sounding hissing warning whizzing shrieking signalling howling blaring
  1. noun The act of signalling (e.g., summoning) by whistling or blowing a whistle
    Synonyms:
    whistle
  1. adjective
    Synonyms:
    fifing piping calling tooting caroling

ارجاع به لغت whistling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «whistling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/whistling

لغات نزدیک whistling

پیشنهاد بهبود معانی