گذشتهی ساده:
ventedشکل سوم:
ventedسومشخص مفرد:
ventsوجه وصفی حال:
ventingشکل جمع:
ventsدریچه (چیزی که به هوا یا دود یا گاز اجازهی ورود به یا خروج از یک فضای بسته را میدهد)
Each room has a vent.
هر اتاق یک دریچه دارد.
The vents could be closed.
میتوان دریچهها را بست.
پوشاک چاک
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She adjusted the vent on her skirt.
چاک دامنش را تنظیم کرد.
I prefer dresses with vents.
لباسهایی را ترجیح میدهم که چاک دارند.
بیرون ریختن، خالی کردن، نشان دادن (خشم و غیره)، خشم خود را خالی کردن
I decided to vent my frustrations.
تصمیم گرفتم ناراحتیهایم را بیرون بریزم.
Sometimes I just need to vent.
گاهیوقتها باید خشمم را خالی کنم.
بیرون فرستادن، تخلیه کردن، تخلیه شدن، بیرون رفتن (هوا یا دود یا گاز)
He opened the window to vent out the unpleasant smell from the room.
پنجره را باز کرد تا بوی نامطبوع اتاق بیرون برود.
The chimney vents smoke.
دودکش دود را در زمستان بیرون میفرستد.
جانورشناسی مخرج
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
The bird's vent allows it to excrete waste.
مخرج پرنده به آن امکان میدهد مواد زائد را دفع کند.
The vet examined the bird's vent.
دامپزشک مخرج پرنده را معاینه کرد.
سوراخ مخزن (در سلاح سرپُر)
The vent was clogged with dirt.
سوراخ مخزن با گردوخاک مسدود شده بود.
The gunsmith examined the vent of the antique rifle.
اسلحهساز سوراخ مخزن تفنگ آنتیک را بررسی کرد.
(انگلیسی اسکاتلندی) دودکش
The dense fog obscured the vent.
مه غلیظ دودکش را پوشانده بود.
The old vent needs to be replaced before winter.
دودکش قدیمی باید پیش از زمستان تعویض شود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vent» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vent