با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Vent

vent vent
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vented
  • شکل سوم:

    vented
  • سوم‌شخص مفرد:

    vents
  • وجه وصفی حال:

    venting
  • شکل جمع:

    vents

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
دریچه (چیزی که به هوا یا دود یا گاز اجازه‌ی ورود به یا خروج از یک فضای بسته را می‌دهد)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Each room has a vent.
- هر اتاق یک دریچه دارد.
- The vents could be closed.
- می‌توان دریچه‌ها را بست.
noun countable
پوشاک چاک
- She adjusted the vent on her skirt.
- چاک دامنش را تنظیم کرد.
- I prefer dresses with vents.
- لباس‌هایی را ترجیح می‌دهم که چاک دارند.
verb - intransitive verb - transitive C2
بیرون ریختن، خالی کردن، نشان دادن (خشم و غیره)، خشم خود را خالی کردن
- I decided to vent my frustrations.
- تصمیم گرفتم ناراحتی‌هایم را بیرون بریزم.
- Sometimes I just need to vent.
- گاهی‌وقت‌ها باید خشمم را خالی کنم.
verb - transitive
بیرون فرستادن، تخلیه کردن، تخلیه شدن، بیرون رفتن (هوا یا دود یا گاز)
- He opened the window to vent out the unpleasant smell from the room.
- پنجره را باز کرد تا بوی نامطبوع اتاق بیرون برود.
- The chimney vents smoke.
- دودکش دود را در زمستان بیرون می‌فرستد.
noun
جانورشناسی مخرج
- The bird's vent allows it to excrete waste.
- مخرج پرنده به آن امکان می‌دهد مواد زائد را دفع کند.
- The vet examined the bird's vent.
- دام‌پزشک مخرج پرنده را معاینه کرد.
noun
سوراخ مخزن (در سلاح سرپُر)
- The vent was clogged with dirt.
- سوراخ مخزن با گردوخاک مسدود شده بود.
- The gunsmith examined the vent of the antique rifle.
- اسلحه‌ساز سوراخ مخزن تفنگ آنتیک را بررسی کرد.
noun
(انگلیسی اسکاتلندی) دودکش
- The dense fog obscured the vent.
- مه غلیظ دودکش را پوشانده بود.
- The old vent needs to be replaced before winter.
- دودکش قدیمی باید پیش از زمستان تعویض شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vent

  1. noun outlet
    Synonyms: aperture, avenue, chimney, drain, duct, exit, flue, hole, opening, orifice, pipe, split, spout, ventilator
    Antonyms: closure, door
  2. verb let out; express
    Synonyms: air, assert, come out with, declare, discharge, drive out, emit, empty, give, give off, give out, issue, loose, pour out, provide escape, put, release, state, take out on, throw off, unleash, utter, ventilate, verbalize, voice

ارجاع به لغت vent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vent

لغات نزدیک vent

پیشنهاد بهبود معانی