با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Ventilator

ˈvent̬leɪər ˈventəleɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    ventilators

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    دستگاه تهویه
    • - During the power outage, we relied on a battery-operated ventilator to keep the air circulating in our home.
    • - در طول قطع برق، برای حفظ گردش هوا در خانه به دستگاه تهویه‌ی باتری‌خور متکی بودیم.
    • - The stuffy room desperately needed a ventilator to circulate fresh air.
    • - این اتاق خفه به‌شدت به یک دستگاه تهویه برای گردش هوای تازه نیاز داشت.
  • noun countable
    پزشکی دستگاه تنفس مصنوعی، ونتیلاتور
    • - The hospital has a shortage of ventilators.
    • - این بیمارستان کمبود دستگاه تنفس مصنوعی دارد.
    • - The patient was struggling to breathe, so the nurse quickly connected him to a ventilator to provide immediate support.
    • - بیمار در نفس کشیدن مشکل داشت، بنابراین پرستار به سرعت او را به ونتیلاتور وصل کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد ventilator

  1. noun A device that facilitates breathing in cases of respiratory failure
    Synonyms: cooler, air-conditioner, breathing device, fan, breathing apparatus, breathing machine

ارجاع به لغت ventilator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ventilator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ventilator

لغات نزدیک ventilator

پیشنهاد بهبود معانی