فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Chimney

ˈtʃɪmni ˈtʃɪmni
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    chimneys

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    دودکش، بخاری، کوره، نک
    • - Flames and sparks were flying up the chimney.
    • - شعله و جرقه از دودکش بخاری بالا می‌رفت.
    • - The chimney of the house could be seen from afar.
    • - دودکش خانه از دور پیدا بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد chimney

  1. noun smokestack for building
    Synonyms: chase, chimney pot, chimney stack, fireplace, flue, funnel, furnace, hearth, pipe, smokeshaft, stack, vent, ventilator

Collocations

  • chimney breast

    (انگلیس) برآمدگی دیوار در اطراف بخاری چوب‌سوز دیواری (یا شومینه)، سینه‌ی بخاری

  • chimney cap

    کلاهک سر دودکش

ارجاع به لغت chimney

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chimney» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chimney

لغات نزدیک chimney

پیشنهاد بهبود معانی