گذشتهی ساده:
chasedشکل سوم:
chasedسومشخص مفرد:
chasesوجه وصفی حال:
chasingشکل جمع:
chasesدنبال کردن، تعقیب کردن
The dog was chasing a kitten.
سگ در تعقیب بچهگربهای بود.
The police chased the thief all the way to Qom.
مأموران پلیس دزد را تا قم دنبال کردند.
to chase around town
در شهر سگ دو زدن
دویدن (به اینطرف و آنطرف)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I heard the children laughing and chasing around the garden.
صدای خندهی بچهها را شنیدم که در باغ اینطرف و آنطرف میدویدند.
The students were chasing up and down the hallways before class.
دانشآموزان قبلاز کلاس در راهروها بالا و پایین میدویدند.
دنبال کردن، پیگیری کردن، در جستوجوی چیزی بودن، تلاش کردن برای به دست آوردن، تعقیب کردن (بهصورت استعاری)
He spent years chasing success in the music industry.
او سالها در پی موفقیت در صنعت موسیقی بود.
She never stopped chasing her dream of becoming a doctor.
او هیچوقت دست از دنبال کردن رؤیای پزشک شدن برنداشت.
دنبال کسی رفتن، تلاش کردن برای به دست آوردن دل کسی، پیله کردن (برای رابطه)
The movie shows a young man chasing a girl who doesn’t notice him.
فیلم، جوانی را نشان میدهد که دنبال دختری میرود که اصلاً متوجه او نمیشود.
Peyman kept chasing her with flowers and gifts.
پیمان مدام با گلها و هدیهها در تلاش برای به دست آوردن دل او بود.
فراری دادن، دنبال کردن (برای راندن)
The dog chased away the birds.
سگ، پرندهها را فراری داد.
The guard chased the intruders from the building.
نگهبان، مزاحمان را از ساختمان بیرون راند.
I chased off the dog.
من سگ را چخ کردم.
تعقیب، شکار، دنبال کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
The thief escaped after a dramatic chase across the rooftops.
دزد، پساز تعقیبی تماشایی بر روی پشتبامها فرار کرد.
The chase lasted two hours.
تعقیب دوساعت طول کشید.
He was fond of music and the chase.
او به موسیقی و شکار علاقه داشت.
شیار، کانال، مجرا، شکاف
The old house had several chases for ventilation ducts.
خانهی قدیمی چندین مجرا برای کانالهای تهویه داشت.
Workers created a chase along the floor to hide the wiring.
کارگران، شیاری در طول کف ایجاد کردند تا سیمکشی را پنهان کنند.
لولهی توپ، خان توپ، دهانهی توپ
Rust had damaged the inner part of the chase.
زنگزدگی بخش داخلی لولهی توپ را خراب کرده بود.
The cannon’s chase was carefully cleaned before firing.
لولهی توپ با دقت قبلاز شلیک تمیز شد.
مسابقهی اسبدوانی (در دشت یا صحرا)
He won the chase despite the muddy and difficult conditions.
او باوجود شرایط گلآلود و سخت، در مسابقهی اسبدوانی پیروز شد.
Riders from all over the country joined the traditional chase.
سوارکارانی از سراسر کشور در مسابقهی سنتی شرکت کردند.
شکارگاه، زمین شکار، مرتع شکار
The ancient chase has now become a national park.
شکارگاه باستانی اکنون به پارک ملی تبدیل شده است.
The chase was protected by guards to prevent poaching.
شکارگاه توسط نگهبانان محافظت میشد تا از شکار غیرقانونی جلوگیری شود.
(انگلیس) 1- مرتب یادآوری کردن، پاپی شدن 2- کاوش کردن
دنبال شهرت و ثروت رفتن
تعقیب کردن، دنبال رفتن
جستوجوی بیسرانجام، جستوجوی بیهوده، به دنبال نخود سیاه بودن، تعاقب عبث
(کسی) را دنبال نخود سیاه فرستادن
آب در هاون کوبیدن، کار بیفایده، کار عبث و بیهوده، دنبال نخودسیاه بودن
lead someone a merry chase (or dance)
با فریب کسی را به کار بیهودهای گماردن، دنبال نخود سیاه فرستادن
گذشتهی ساده chase در زبان انگلیسی chased است.
شکل سوم chase در زبان انگلیسی chased است.
شکل جمع chase در زبان انگلیسی chases است.
وجه وصفی حال chase در زبان انگلیسی chasing است.
سومشخص مفرد chase در زبان انگلیسی chases است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chase» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chase