گذشتهی ساده:
chasedشکل سوم:
chasedسومشخص مفرد:
chasesوجه وصفی حال:
chasingشکل جمع:
chasesتعقیب، شکار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The chase lasted two hours.
تعقیب دوساعت طول کشید.
He was fond of music and the chase.
او به موسیقی و شکار علاقه داشت.
دنبال کردن (به منظور رسیدن یا صدمه زدن به کسی)، تعقیب کردن، شکار کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The dog was chasing a kitten.
سگ در تعقیب بچهگربهای بود.
The police chased the thief all the way to Qom.
مأموران پلیس دزد را تا قم دنبال کردند.
to chase around town
در شهر سگ دو زدن
وادار به فرار کردن، راندن و اخراج کردن، فراری دادن
The dog chased away the birds.
سگ پرندهها را فرار داد.
I chased off the dog.
من سگ را چخ کردم.
مسابقه، مسابقه اسب سواری صحرائی، مسابقه با مانع
شکاف دراز، شیار، بریدگی، جاده باریک میان مزرعه، فرورفتگی ممتد
عمل سوار کردن نگین بر انگشتر
(لولهی تفنگ و هفت تیر) کالیبر، پرازه، (لوله توپ) گردن، توپخانه کشتی
(تنیس) ضربت توپی که طرف مقابل آن را نگرفته و و از خط کشی خارج میافتد
اختیاری که کسی در ملک خود به دیگری میدهد، دادن اختیار به دیگری برای نگهداری حیوانات در ملک خود
شیاردار کردن، جوبه جوبه کردن، دارای فرورفتگی کردن
پریشان خاطر و رنجیده ساختن
قلم زدن، منقوش کردن
(انگلیس) 1- مرتب یادآوری کردن، پاپی شدن 2- کاوش کردن
دنبال شهرت و ثروت رفتن
تعقیب کردن، دنبال رفتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chase» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chase