آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ مهر ۱۴۰۴

    Chase

    tʃeɪs tʃeɪs

    گذشته‌ی ساده:

    chased

    شکل سوم:

    chased

    سوم‌شخص مفرد:

    chases

    وجه وصفی حال:

    chasing

    شکل جمع:

    chases

    معنی chase | جمله با chase

    verb - intransitive verb - transitive B2

    دنبال کردن، تعقیب کردن

    The dog was chasing a kitten.

    سگ در تعقیب بچه‌گربه‌ای بود.

    The police chased the thief all the way to Qom.

    مأموران پلیس دزد را تا قم دنبال کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    to chase around town

    در شهر سگ دو زدن

    verb - intransitive

    دویدن (به این‌طرف و آن‌طرف)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    I heard the children laughing and chasing around the garden.

    صدای خنده‌ی بچه‌ها را شنیدم که در باغ این‌طرف و آن‌طرف می‌دویدند.

    The students were chasing up and down the hallways before class.

    دانش‌آموزان قبل‌از کلاس در راهروها بالا و پایین می‌دویدند.

    verb - transitive C2

    دنبال کردن، پیگیری کردن، در جست‌وجوی چیزی بودن، تلاش کردن برای به‌ دست آوردن، تعقیب کردن (به‌صورت استعاری)

    He spent years chasing success in the music industry.

    او سال‌ها در پی موفقیت در صنعت موسیقی بود.

    She never stopped chasing her dream of becoming a doctor.

    او هیچ‌وقت دست از دنبال کردن رؤیای پزشک شدن برنداشت.

    verb - intransitive verb - transitive

    دنبال کسی رفتن، تلاش کردن برای به دست آوردن دل کسی، پیله کردن (برای رابطه)

    The movie shows a young man chasing a girl who doesn’t notice him.

    فیلم، جوانی را نشان می‌دهد که دنبال دختری می‌رود که اصلاً متوجه او نمی‌شود.

    Peyman kept chasing her with flowers and gifts.

    پیمان مدام با گل‌ها و هدیه‌ها در تلاش برای به دست آوردن دل او بود.

    verb - transitive B2

    فراری دادن، دنبال کردن (برای راندن)

    The dog chased away the birds.

    سگ، پرنده‌ها را فراری داد.

    The guard chased the intruders from the building.

    نگهبان، مزاحمان را از ساختمان بیرون راند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I chased off the dog.

    من سگ را چخ کردم.

    noun countable

    تعقیب، شکار، دنبال کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    The thief escaped after a dramatic chase across the rooftops.

    دزد، پس‌از تعقیبی تماشایی بر روی پشت‌بام‌ها فرار کرد.

    The chase lasted two hours.

    تعقیب دوساعت طول کشید.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He was fond of music and the chase.

    او به موسیقی و شکار علاقه داشت.

    noun countable

    شیار، کانال، مجرا، شکاف

    The old house had several chases for ventilation ducts.

    خانه‌ی قدیمی چندین مجرا برای کانال‌های تهویه داشت.

    Workers created a chase along the floor to hide the wiring.

    کارگران، شیاری در طول کف ایجاد کردند تا سیم‌کشی را پنهان کنند.

    noun countable

    لوله‌ی توپ، خان توپ، دهانه‌ی توپ

    Rust had damaged the inner part of the chase.

    زنگ‌زدگی بخش داخلی لوله‌ی توپ را خراب کرده بود.

    The cannon’s chase was carefully cleaned before firing.

    لوله‌ی توپ با دقت قبل‌از شلیک تمیز شد.

    noun countable

    مسابقه‌ی اسب‌دوانی (در دشت یا صحرا)

    He won the chase despite the muddy and difficult conditions.

    او باوجود شرایط گل‌آلود و سخت، در مسابقه‌ی اسب‌دوانی پیروز شد.

    Riders from all over the country joined the traditional chase.

    سوارکارانی از سراسر کشور در مسابقه‌ی سنتی شرکت کردند.

    noun countable

    شکارگاه، زمین شکار، مرتع شکار

    The ancient chase has now become a national park.

    شکارگاه باستانی اکنون به پارک ملی تبدیل شده است.

    The chase was protected by guards to prevent poaching.

    شکارگاه توسط نگهبانان محافظت می‌شد تا از شکار غیرقانونی جلوگیری شود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد chase

    1. noun pursuit
      Synonyms:
      hunt race quest hunting venery
      Antonyms:
      retreat escape
    1. verb run after, pursue
      Synonyms:
      follow hunt track pursue go after run after seek trail hound drive expel drive away rush tear speed run down charge shag take off after course track down bird-dog chivy
      Antonyms:
      retreat run away escape

    Phrasal verbs

    chase up

    (انگلیس) 1- مرتب یادآوری کردن، پاپی شدن 2- کاوش کردن

    Collocations

    chase fame and fortune

    دنبال شهرت و ثروت رفتن

    Idioms

    give chase

    تعقیب کردن، دنبال رفتن

    wild-goose chase

    جست‌وجوی بی‌سرانجام، جست‌وجوی بیهوده، به دنبال نخود سیاه بودن، تعاقب عبث

    lead (someone) a merry chase

    (کسی) را دنبال نخود سیاه فرستادن

    a wild goose chase

    آب در هاون کوبیدن، کار بی‌فایده، کار عبث و بیهوده، دنبال نخودسیاه بودن

    lead someone a merry chase (or dance)

    با فریب کسی را به کار بیهوده‌ای گماردن، دنبال نخود سیاه فرستادن

    سوال‌های رایج chase

    گذشته‌ی ساده chase چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده chase در زبان انگلیسی chased است.

    شکل سوم chase چی میشه؟

    شکل سوم chase در زبان انگلیسی chased است.

    شکل جمع chase چی میشه؟

    شکل جمع chase در زبان انگلیسی chases است.

    وجه وصفی حال chase چی میشه؟

    وجه وصفی حال chase در زبان انگلیسی chasing است.

    سوم‌شخص مفرد chase چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد chase در زبان انگلیسی chases است.

    ارجاع به لغت chase

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «chase» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chase

    لغات نزدیک chase

    • - chary
    • - charybdis
    • - chase
    • - chase fame and fortune
    • - chase up
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    garbled gastrointestinal gateway gear up gelatinous out of nowhere over the years Jul jump at jump on the bandwagon Jun juristic just then just as kinda تندیس نفت ماهی آبشش‌آبی ماهی دهان‌کاغذی ماهی گل‌خورک مزین کیقباد یاتاقان نفتالین زعفران لق لحیم میلیارد میلیاردر میلیون
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.