با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Hunting

ˈhʌntɪŋ ˈhʌntɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    hunted
  • شکل سوم:

    hunted
  • سوم‌شخص مفرد:

    hunts

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective uncountable B2
شکار، صید، نخجیر، بشگرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective uncountable
شکارچیگری، صیادی، بشگردی
- He says hunting is a cruel sport.
- او می‌گوید شکار ورزش ظالمانه‌ای است.
noun adjective uncountable
شکاری، وابسته به شکار
- a hunting dog
- سگ شکاری
noun adjective uncountable
(مکانیک - در ترموستات و غیره) نوسان، کند و تند شدن، پس و پیشی
noun adjective uncountable
جستجو، پژوهش، تجسس
- job hunting
- جست‌وجوی کار
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hunting

  1. noun the chase
    Synonyms: the hunt, sporting, shooting, coursing, venery, stalking, falconry, trapping, big-game hunting, fowling, angling, fishing, hawking, venatics, fishery, halieutics

Collocations

ارجاع به لغت hunting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hunting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hunting

لغات نزدیک hunting

پیشنهاد بهبود معانی