امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sporting

ˈspɔːrtɪŋ ˈspɔːtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    sported
  • شکل سوم:

    sported
  • سوم‌شخص مفرد:

    sports

معنی و نمونه‌جمله

adjective B2
تفریح‌دوست، بازی‌دوست، درخور ورزشکاران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- sporting goods
- کالاهای ورزشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sporting

  1. adjective playful
    Synonyms:
    antic coltish considerate devil-may-care fair frisky frolicsome game gamesome gay generous gentlemanly impish jaunty joyous kittenish larkish lively merry mischievous reasonable roguish rollicking sportive sportsmanlike sportsmanly sprightly square square dealing square shooting straight shooting waggish wild
    Antonyms:
    unsporting
  1. adjective playful and fair
    Synonyms:
    antic coltish considerate devil-may-care frisky frolicsome full of fun game gamesome gay generous impish jaunty joyous larkish lively merry mischievous reasonable roguish rollicking sportspersonlike sprightly square wild
    Antonyms:
    unfair unplayful unsporting

لغات هم‌خانواده sporting

  • verb - intransitive
    sport

ارجاع به لغت sporting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sporting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sporting

لغات نزدیک sporting

پیشنهاد بهبود معانی