با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Sporty

ˈspɔːrti ˈspɔːti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
ورزشی، ورزشکارانه، جلف
- sporty new trousers
- شلوار نو جلف
- He is not a very sporty person.
- او زیاد اهل ورزش نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sporty

  1. adjective casual; flashy
    Synonyms: brazen, flamboyant, flaunting, gaudy, glittering, glittery, glitzy, informal, jazzy, loud, natty, ornate, showy, snazzy

لغات هم‌خانواده sporty

ارجاع به لغت sporty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sporty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sporty

لغات نزدیک sporty

پیشنهاد بهبود معانی