فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Unsporting

ʌnˈspɔːrt̬ɪŋ ʌnˈspɔːtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    غیرورزشی، دور از مرام ورزشی، غیرمنصفانه
    • - To worry a badger after you catch him, is definitely unsporting, and it is also illegal.
    • - برهم‌زدن آرامش و اذیت‌کردن دوره‌گرد پس از دستگیر کردن او، علاوه‌براینکه کاملاً غیرمنصفانه است، غیرقانونی نیز است.
    • - unsporting conduct
    • - رفتار غیرورزشی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد unsporting

  1. adjective Violating accepted standards or rules
    Synonyms: cheating, unsportsmanlike, dirty, foul

لغات هم‌خانواده unsporting

ارجاع به لغت unsporting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unsporting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unsporting

لغات نزدیک unsporting

پیشنهاد بهبود معانی