Frolicsome

ˈfrɒlɪksəm ˈfrɒlɪksəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
خوش، شوخ، شاد، شادمان، بذله‌گو

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- a frolicsome puppy
- توله سگ بازیگوش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frolicsome

  1. adjective playful
    Synonyms: antic, coltish, frisky, fun, gamesome, gay, gleeful, happy, impish, jocular, jovial, kittenish, lively, merry, mischievous, roguish, rollicking, sportive, sprightly
    Antonyms: serious, staid, stiff

ارجاع به لغت frolicsome

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frolicsome» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/frolicsome

لغات نزدیک frolicsome

پیشنهاد بهبود معانی