امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Sprightly

ˈspraɪtli ˈspraɪtli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective adverb
خوشحال، بانشاط، سرزنده، چالاک، شنگول

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد sprightly

  1. adjective fun, vivacious
    Synonyms:
    active agile airy alert animate animated blithe bouncy breezy bright brisk cheerful cheery chipper chirpy clever dapper dashing energetic fairylike frolicsome gay good grooving hyper jaunty jolly joyous jumping keen keen-witted light lively nimble peppy perky playful quick quick-witted saucy scintillating smart snappy spirited sportive spry swinging zappy zingy zippy
    Antonyms:
    dull inactive lazy lethargic

ارجاع به لغت sprightly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «sprightly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/sprightly

لغات نزدیک sprightly

پیشنهاد بهبود معانی