امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Spry

spraɪ spraɪ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
چابک، چالاک، زرنگ، فرز، باهوش، دانا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد spry

  1. adjective active, vivacious
    Synonyms:
    energetic vigorous brisk spirited lively sprightly nimble agile quick alert prompt robust healthy ready lithe supple fleet on the go full of pep sound quick on the draw rocking in full swing
    Antonyms:
    inactive lethargic unenergetic unaware old

ارجاع به لغت spry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «spry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/spry

لغات نزدیک spry

پیشنهاد بهبود معانی