با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unaware

ˌʌnəˈwer ˌʌnəˈweə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb B2
( unawares ) بی‌اطلاع، بی‌خبر، ناگهان، غفلتاً، سراسیمه، ناخودآگاه، ناخودآگاهانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- unaware of danger
- بی‌خبر از خطر
- I was unaware of his presence
- از حضور او اطلاع نداشتم
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unaware

  1. adjective ignorant
    Synonyms: blind, careless, caught napping, daydreaming, deaf, deaf to, doped, forgetful, heedless, in a daze, inattentive, incognizant, inconversant,insensible, mooning, negligent, nescient, not all there, not cognizant, oblivious, out cold, out of it, out to lunch, spacey, unacquainted, unconcerned, unconscious, unenlightened, unfamiliar, uninformed, uninstructed, unknowing, unmindful, unsuspecting, unwitting
    Antonyms: aware, cognizant, informed, knowing, suspicious

ارجاع به لغت unaware

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unaware» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unaware

لغات نزدیک unaware

پیشنهاد بهبود معانی