امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Uninformed

ˌʌnɪnˈfɔːrmd ˌʌnɪnˈfɔːmd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
بی‌اطلاع، جاهل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد uninformed

  1. adjective unaware
    Synonyms: blind, caught napping, daydreaming, deaf, ignorant, inattentive, in the dark, negligent, not informed, not told, oblivious, out of it, out to lunch, unbriefed, unconscious, uneducated, unenlightened, uninstructed, unknowing, unschooled

ارجاع به لغت uninformed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «uninformed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/uninformed

لغات نزدیک uninformed

پیشنهاد بهبود معانی