صفت تفضیلی:
elderصفت عالی:
eldestپیر، سالخورده، کهنسال، مسن، سالمند، ارشد، بزرگتر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
an old man
مرد پیر، پیرمرد
He has gotten very old.
او خیلی پیر شده است.
to grow (or become) old
پیر شدن
دارای سن بهخصوص، - ساله
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a child ten years old
بچهی ده ساله
This house is ten years old.
این خانه ده سال دارد.
a fifty-year-old man
یک مرد پنجاه ساله
قدیمی، کهنه، فرسوده، دیرینه، گذشته، پارینه، عتیق، باستانی
old wine
شراب کهنه
old clothes
لباس کهنه
the new and the old
تازه و کهنه
old books
کتابهای قدیمی
Iran's old civilization
تمدن باستانی ایران
an old tradition
یک سنت قدیمی
the Old Testament
کتاب عهد عتیق
an old building
ساختمان قدیمی
old enmity
دشمنی دیرینه
He is still up to his old tricks.
او هنوز دنبال حیلههای همیشگی خودش است.
(معمولاً O بزرگ - زبان) کهن، پیشین
Old English
انگلیسی کهن
کهنهکار، دنیا دیده، عاقل، باخرد، سالار، باتجربه، سابقهدار، کار کشته، کار آزموده، مجرب
an old man as well as an old politician
پیرمردی که در سیاست هم کهنهکار است
He is an old hand at this work.
او در این کار سابقهی طولانی دارد.
an elder statesman
یک دولتمرد کارکشته
پیشین، اسبق، دیرین، سابق، سابقی، قبلی
my old teacher
معلم پیشین من
days of old
ایام سابق
my old sweetheart has bewitched me
دلبر دیرین من برده دل و دین من
my old friend
دوست دیرین من
his old address
نشانی سابق او
(عامیانه) عزیز، گرامی
How are you, old boy?
رفیق عزیز چطوری؟
قراضه، زوار در رفته، لکنته، فرتوت، از کار افتاده، زپرتی
an old car
اتومبیل قراضه
(زمین شناسی - کوه و رودخانه و غیره) فرسوده، فرو ریخته، پیر-
an old river
پیر رود
an old tree
درخت کهنسال
(عامیانه) برای تأکید پیش از صفتهای خوش تداعی به کار میرود
We had a fine old time.
خیلی به ما خوش گذشت.
بیچاره
Good old Hassan, I feel sorry for him!
بیچاره حسن، دلم به حالش میسوزد!
قدیم
دوران خوش (یا بد) گذشته
پیر و جوان، با هر سنوسالی، از تمام سنین
(عامیانه) با بیدقتی، با شورتیگری، باری به هرجهت
بهخاطر ایام گذشته، به یاد خاطرات قدیم، به واسطهی روابط دیرین
عاقلتر از همسالان خود، از سن خود خردمندتر
(be) old enough to know better
دارای سنی که عقل بیشتری را ایجاب میکند
ترک عادت موجب مرض است
قدیمی مسلک، ازمدافتاده، کهنه و قدیمی
عقیدهی قدیمی و مردود، حرفها و باورهای خالهزنکی
آدم قدیمی مسلک، محافظهکار، گذشتهگرای
پیر و جوان، با هر سنوسالی، از تمام سنین
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «old» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/old