Immemorial

ˌɪməˈmɔːriəl ˌɪməˈmɔːriəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective
یادنیاوردنی، بسیار قدیم، خیلی پیش، دیرین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- from time immemorial
- از زمان‌های کهن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد immemorial

  1. adjective ancient, old
    Synonyms:
    old traditional archaic age-old long-standing time-honored fixed rooted olden forever primeval prehistoric
    Antonyms:
    new recent young current lately memorable

لغات هم‌خانواده immemorial

ارجاع به لغت immemorial

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «immemorial» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immemorial

لغات نزدیک immemorial

پیشنهاد بهبود معانی