گذشتهی ساده:
memorizedشکل سوم:
memorizedسومشخص مفرد:
memorizesوجه وصفی حال:
memorizingیاد سپردن، از بر کردن، حفظ کردن، بهخاطر سپردن
حفظ کردن، از برکردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I memorized the poem.
شعر را از بر کردم.
My father could memorize tens of phone numbers.
پدرم میتوانست دهها شماره تلفن را به یاد بسپارد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «memorize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/memorize