فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Memoir

ˈmemwɑːr ˈmemwɑː

شکل جمع:

memoirs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

یادداشت، تاریخچه، سرگذشت، شرح‌حال، خاطره

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

He wrote his presidency memoirs in two volumes.

او شرح وقایع دوران تصدی ریاست‌جمهوری خود را در دو جلد نوشت.

the memoir of Ardeshir Babakan

کارنامه‌ی اردشیر بابکان

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد memoir

  1. noun record of experiences
    Synonyms:
    account recollection memory note journal diary life narrative chronicle register anecdote life story biography bio autobiography reminiscence essay discourse transactions annal vita confessions treatise dissertation monograph tractate thesis

لغات هم‌خانواده memoir

ارجاع به لغت memoir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «memoir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/memoir

لغات نزدیک memoir

پیشنهاد بهبود معانی