شکل جمع:
narrativesداستانی، روایتی، بهصورت داستان، داستانوار، وابسته به داستانگویی یا داستانسرایی
this book contains a narrative account of his travels.
این کتاب حاوی شرح داستانواری از سفرهای او است.
Nezami is a great narrative poet.
نظامی شاعر و داستانسرای بزرگی است.
داستان، قصه، حکایت، هنر داستانسرایی، هنر نقالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
all his narratives have to do with the Second World War.
همهی داستانهای او مربوط به جنگ دوم جهانی است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «narrative» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/narrative