با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Nail Down

neɪl daʊn neɪl daʊn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb
    مجبور کردن، تحت فشار قرار دادن، قطعی کردن، به نتیجه رسیدن، تکلیف چیزی را معلوم کردن، نهایی کردن، تحکیم کردن
    • - We need to nail down the details of the project.
    • - باید جزئیات طرح را قطعی کنیم.
    • - Let's nail down a time and place for our dinner plan.
    • - بیایید زمان و مکان برنامه‌ی شاممان را معلوم کنیم.
  • phrasal verb
    با میخ محکم کردن
    • - The windows of the deserted house had been nailed down.
    • - پنجره‌های خانه‌ی متروکه با میخ بسته شده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nail down

  1. noun establish conclusively
    Synonyms: cinch, clinch, lock in, pin down

ارجاع به لغت nail down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nail down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nail-down

لغات نزدیک nail down

پیشنهاد بهبود معانی