فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Pin Down

pɪn daʊn pɪn daʊn

گذشته‌ی ساده:

pinned down

شکل سوم:

pinned down

سوم‌شخص مفرد:

pins down

وجه وصفی حال:

pinning down

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

phrasal verb

(دشمن را) سرنگون کردن، احاطه کردن (با تیراندازی)، در جای خود نگه داشتن

The police managed to pin down the suspect in the abandoned warehouse.

پلیس موفق شد مظنون را در انبار متروکه احاطه کند.

The team worked together to pin down the intruder before he could reach the exit.

تیم با هم کار کردند تا مهاجم را قبل‌از رسیدن به خروجی سرنگون کنند.

phrasal verb verb - transitive

(کسی را به تصمیم‌گیری و...) وادار کردن، مجبور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

It's difficult to pin down him.

به‌سختی می‌توان او را مجبور کرد.

She finally managed to pin down her colleague to confirm the meeting time.

او در نهایت موفق شد همکارش را برای تایید زمان ملاقات وادار کند.

phrasal verb verb - transitive

مشخص کردن، تعیین کردن

We need to pin down the exact date of the meeting to avoid any confusion.

برای جلوگیری از هرگونه سردرگمی باید تاریخ دقیق جلسه را تعیین کنیم.

She was able to pin down the source of the problem after some investigation.

او پس‌از مدتی بررسی توانست منبع مشکل را مشخص کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت pin down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «pin down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pin-down

لغات نزدیک pin down

پیشنهاد بهبود معانی