گذشتهی ساده:
masteredشکل سوم:
masteredسومشخص مفرد:
mastersوجه وصفی حال:
masteringشکل جمع:
mastersارباب، کارفرما، صاحب، استاد، رئیس، مدیر، مرشد، پیر، سرور، سرپرست
The servant gave his master's message.
نوکر پیام اربابش را رساند.
Napoleon wanted to become a master of Europe.
ناپلئون میخواست سرور اروپا بشود.
The old wife said that her master and children were all ill.
همسر پیر گفت که شوهر و بچههایش همگی بیمارند.
Who is the master of this house?
سرپرست این خانواده کیست؟
Eighty eager disciples sat around their master.
هشتاد مرید مشتاق دور مرشد خود نشستند.
The master ate his meal with his laborers.
کارفرما با کارگرانش غذا خورد.
His slaves considered him to be a kind master.
در نظر بردگانش او ارباب رئوفی بود.
the master of the orchard looked and saw
خداوند بستان نظر کرد و دید
The dog recognized his master.
سگ صاحب خود را شناخت.
The ship's master had a Persian accent.
ناخدای کشتی لهجهی فارسی داشت.
master Ahmad, the carpenter
استاد احمد نجار
The apprentice mason obeys his master.
شاگرد بنا از اوستای خود فرمانبری میکند.
He is a master at lying.
او در دروغگویی استاد است.
Ferdowsi, a master of Perisan poetry
فردوسی استاد شعر پارسی
Golf master
استاد گلف
chess master
استاد شطرنج
the paintings of the great masters of the past
نقاشیهای هنرمندان بزرگ گذشته
Master Ramin
استاد رامین
a headmaster
مدیر مدرسه
Our master entered the classroom later than usual.
معلم ما دیرتر از معمول وارد کلاس شد.
اصل، اصلی، کلیدی، سرآمد، عمده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a master musician
موسیقیدان سرآمد
master copy
نسخهی اصلی
master plan
نقشهی اصلی
master key
شاه کلید
master data
اطلاعات کلیدی
master switch
سوئیچ اصلی
Fear of Communism was the master fear.
ترس از کمونیسم ترس عمده محسوب میشد.
خوب یاد گرفتن، استاد شدن، تسلط یافتن بر، رام کردن، ماهر شدن، متبحر شدن، تبحر یافتن
He mastered several sciences.
او در چندین علم متبحر شد.
In a short time he mastered mathematics.
در مدتی کوتاه در ریاضیات چیرهدست شد.
Human being has mastered nature.
بشر بر طبیعت چیره شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «master» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/master